فدایی ولایت

نوشته های یک ایرانی عاشق ولایت و شیفته عدالت

فدایی ولایت

نوشته های یک ایرانی عاشق ولایت و شیفته عدالت

به جهنم

بسم الله الرحمن الرحیم

دیده ام باز ‍‍‍‍‍پر از نم شده است 

سینه ام وادی ماتم شده است

کوچه های دل دیوانه ی من 

 پایمال گذر غم شده است 

بس که لرزید دل از شدت درد

چون گسلهای کف بم شده است

غم دل را به کسی گفتم. گفت:

به جهنم که پر از غم شده است!

به جهنم که دلت می لرزد  !

یا شکیبایی تو کم شده است !

بزدلان ترس فراوان دارند 

کارشان لرزه دمادم شده است

هسته ای رفت ولی در عوضش 

کدخدا یاور و همدم شده است

خوب شد سرورتان ای مردم

در بر خصم مکرم شده است

خصم باهوش و مودب ، امروز 

با منَش رابطه محکم شده است

گرچه از دشمنی او با ما 

تو مپندار کمی کم شده است

خنده بر خصم زدن کار من است

هنرم خنده به عالم شده است 

... بی سوادان همگی عزل شوید

فتنه گر داخل آدم شده است ...

گفتم ای خواجه غافل ! بس کن

اخمم از دست تو درهم شده است

به جهنم چه نیازم که وطن 

زیرِ  دست تو جهنم شده است

اقتصاد وطن و فرهنگش 

وضعشان درهم و برهم شده است

وطن از فتنه این فتنه گران

هیکلش درد مجسم شده است

خصم را بهر چپاول به وطن 

فرصتی تازه فراهم شده است

عزتت رفت ولی خندیدی 

ای بسا خنده که ماتم شده است

هرچه داریم به دشمن دادید

خصم بر خلق مقدم شده است

دم ز صلح حسنی چند زنی ؟

خبرت نیست محرم شده است؟

*

شیعیان ! باز علی تنها ماند  

کوفه پر زاده ملجم شده است