فدایی ولایت

نوشته های یک ایرانی عاشق ولایت و شیفته عدالت

فدایی ولایت

نوشته های یک ایرانی عاشق ولایت و شیفته عدالت

پاسخ به سوالات

بسم الله الرحمن الرحیم

دوست عزیزی به نام آقای بهزاد  سوالاتی در بخش نظرات مطرح کرده بودند که بعلت مشغله فراوان کاری فرصت بررسی و پاسخگویی پیدا نمی کردم. در بازدید اخیری که از وبلاگ داشتم متوجه شدم این دوست عزیز عدم پاسخگویی بنده را به نداشتن جواب و عقب نشینی از اعتقادات تفسیر کرده است. بنابر این دست به کار شدم و با تعطیلی همه کارهایم سوالات ایشان را بررسی کردم. البته ادعا نمی کنم که پاسخهای داده شده صحیح ترین پاسخهاست و شاید پاسخهای بهتری نیز برای سوالات مذکور وجود داشته باشد به هین خاطر از دوستان عزیزی که وبلاگ را مشاهد می کنند تقاضا دارم نظرات اصلاحی و انتقادی خود را حتما مطرح بفرمایند.

*********************************************************

آقای بهزاد پرسشهایی که مطرح کرده اید پرسشهای کلی هستند و این ظرفیت را ندارند که در قسمت نظرات یک وبلاگ پاسخ جامع داشته باشند به همین خاطر در یک پست جداگانه که به آن اختصاص می دهم پاسخها را به صورت اجمالی و مختصر مطرح می کنم و اگر مایل به ادامه بحث هستید در بخش نظرات با هم بحث می کنیم. 

↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔↔

۱- فرموده بودید که تاریخ رو مطالعه کردید . لطفا بفرمائید آیا کلمه اله ( من روی لغت بحث دارم جناب نه روی محتوای اون) برای نخستین بارتوسط محمد(ص) بکار برده شد یا خیر ؟اگر جوابتون منفی هست بگین کجا و چرا. فراموش نکنید من جواب مستند میخوام دوست عزیز.


 خداوند متعال اسامی متفاوتی دارد و هر قومی با اسمی او را می خوانند. کلمه اله در عربی یک کلمه عام بوده و به معنی خداست. و معرفه آن یعنی ال«اله» که بصورت الله تلفظ می شود اسم خاص خداوند یگانه است. این که آیا پیامبر گرامی اسلام (ص) اولین بار آن را بکار برده اند یا نه نمی دانم برای شما چه اهمیتی می تواند داشته باشد. اجمالا عرض می شود که اعراب مکه که قبلا پیامبران دیگری نیز در بین آنها به ابلاغ دین خداوند پرداخته بود ( مانند حضرت ابراهیم (ع) و حضرت اسماعیل (ع) ) به خداوند اله ( به معنی آنچه پرستیده می شود) می گفتند و به تدریج با فاصله گرفتن از آموزه های انبیای الهی این کلمه را به بتهای خود اطلاق نمودند تا اینکه حضرت رسول (ع) اله واقعی یا همان الله را به آنها مجددا معرفی فرمود.



۲- تعداد افرادی که درماجرای بنی قریظه گردن زده شده اند تقریبا چند نفر بوده است و چه دلیلی ارائه میدهید که این کشتار قتل عام نبوده است ؟


مورخان تعداد کشتگان این ماجرا را 400 الی 900 نفر نوشته اند. علت اینکه این کشتار را نمی توان قتل عام نامید به صورت خلاصه می توان چنین ذکر کرد:
1- یک نکته ای که باید در نظر داشت این است که قتل عام آنها دستور مستقیم پیامبرنبود. پیامبر یهودیان بنی قریضه را که در ماجرای جنگ احزاب توطئه کرده و با راه انداختن جنگ داخلی و کشتار برخی از مسلمانان درصدد ریشه کن کردن اسلام برآمدند بعد از خاتمه غائله جنگ احزاب دستگیر کرده و طبق نظر خود یهودیان قضاوت در مورد آنها را به سعد معاذ رییس قبیله اوس واگذار نمود. سعد نیز بنا به ملاحظاتی که ذکر می شود نظر داد که مردان جنگنده آنها اعدام، اموالشان تقسیم و زنان و فرزندانشان اسیر شوند.
2- دلایلی که تصمیم معاذ را منطقی می نماید می توان چنین شمرد:
الف- طبق مستندات تاریخی ،یهودیان بنی قریظه چندی پیش با پیامبر پیمان بسته بودند که اگر بر ضد مصالح اسلام و مسلمانان قیام کنند، و دشمنان آئین یکتاپرستی را یاری نمایند، و فتنه و آشوبی برپا کنند، و بر ضد مسلمانان تحریکاتی بنمایند، مسلمانان در کشتن آنها آزاد باشند. این پیمان را رئیس بنی قریظه به نام «کعب بن اسد» امضاء کرده بود. بنابراین سعد طبق پیمان مورد قبول خود یهودیان حکم را صادر نمود.
ب- تجربه های تلخ مسلمانان در عفو یهودیان بنی قینقاع و بنی نضیر می تواند پاسخی محکم به چرایی صدور این حکم باشد. وقتی پیامبر به اصرار خزرجیان یهودیان بنی قینقاع را عفو فرمود و تنها حکم به خروج آنها از مدینه داد در اولین فرصت به مکه رفتند و قریش را برای جنگ احد تحریک کردند. و وقتی بنی النضیر مورد عفو پیامبر قرار گرفتند نسبت به تشکیل اتحادیه نظامی و نقش موثر در ایجاد جنگ احزاب اقدام نمودند که اگر موفق می شدند اثری از اسلام و مسلمانان باقی نمی ماند.بنابراین مصالح جامعه اسلامی اقتضا می کرد که کفار محارب یهودی که برخلاف پیمان نسبت به شورش و دست اندازی به خانه های مسلمانان دست تجاوز یازیده بودند اعدام شوند.

 
۳-به نظر شما معیار تائید دین قوی تر است یا عقل یک انسان سالم ؟چرا؟

عقل و دین در اسلام رابطه کاملا محکمی دارند. اسلام مثل برخی دینهای تحریف شده مانند مسیحیت نیست که هرگاه مردم به دین روی آورند مجبور باشند عقل خود را تعطیل کنند و مانند گالیله مجبور به توبه شوند و هرگاه به عقل روی آورند دین را کاملا کنار بگذارند. در اسلام قاعده فقهی مهمی هست که می گوید آنچه شرع به آن فرمان دهد عقل نیز به آن فرمان می دهد و برعکس. اما نکته اینکه عقل انسان محدود و تابع شرایط محیط است. مثلا وقتی پیامبر و ائمه که مصداق کامل انسانهایی با عقل کامل بودند می خواستند مردم را به بهداشت امر فرمایند مجبور بودند بجای کلمه میکروب از کلمه شیطان استفاده کنند چون عقل مردم به موجودات ریز میکروسکوپی نمی رسید. پس امکان دارد عقل انسان به چیزی نرسد و حتی با آن دشمنی کند درحالیکه صلاح او در آن چیز باشد. الناس اعداء ماجهلوا

۴-فرموده بودید رشدفرهنگ ما مدیون اسلام و مسلمین است. محبت کنید بفرمائید چرا مسلمانان مهربانی که در زمان ساسانیان به ایران حمله کردند کتابخانه های ایران را به آتش کشیدند ؟ به نظر شما آتش زدن کتاب کمک به رشد فرهنگ یک مملکت است ؟



برخی  متفکران از جمله شهید مطهری برپایه برخی اسناد تاریخی معتقدند آتش سوزی کتابخانه های ایران یک دروغ بزرگ تاریخی است و هیچ سندیتی ندارد. (اگر سند محکمی دارید ارائه بفرمائید) 
 ولی اگر به هردلیلی این آتش سوزی اتفاق افتاده باشد نکات زیر قابل تامل است:
1- ما معتقد نیستیم که همه اعمال مسلمانان صحیح بوده است. برعکس مسلمانان از همان صدر اسلام تاحالا اشتباهات فراوانی برخلاف دستورات اسلام مرتکب شده اند که نباید آنها را به پای اسلام نوشت. حمله به ایران نیز در زمان خلیفه دوم اتفاق افتاده است که اولا اگر این آتش سوزی ثابت شود و ثانیا اشتباه بودن آن ثابت شود تازه به عامل این دستور که به اشتباهات فراوان و احکام خلاف اسلام شهرت دارد می رسیم و نمی توانیم حکم او را همان حکم اسلام بدانیم.
2- درصورت صحت این ماجرا آیا قطعا می توانیم بگوییم کار مسلمانان اشتباه بوده است؟ من معتقدم گاهی از بین بردن برخی کتابها بزرگترین کمک به رشد فرهنگ جامعه است. جامعه ای را فرض کنید که از در و دیوارش کتابهای خرافی یا منحرف کننده ( جنسی و ...) می بارد و کتابهای مربوط به رشد اخلاق و اعتقاد و علم در هیاهوی اینگونه کتابها گم شده اند. بزرگترین خدمتی که متفکران آن جامعه می توانند بکنند این است که کتابهای ضاله را محدودتر کنند یا از بین ببرند تا دریچه ای برای رشد عقل مردم باز شود. اگر کتابهای مثلا سوخته شده کتابهای مفید و علمی بوده قطعا کار مسلمانان اشتباه و اگر کتابهای خرافی و گمراه کننده بوده کار آنها صحیح بوده است.
3- نه تنها رشد فرهنگ ما که بدون شک رشد علم و فرهنگ جهان بدون تردید مدیون اسلام و مسلمانان است و دهها کتاب در این زمینه منتشر شده است که این مساله را به صورت مستند ثابت کرده اند. جالب اینکه خود غربیها نیز به این امر اعتراف دارند ولی برخی مسلمانان هنوز باور نمی کنند.


۵- محبت کنید نام چند مذهب معتبر جهانی را ذکر کنید که در آن چند همسری مورد تائید باشد.محبت کنید سایر مذاهب بزرگ را که از جمله مورد تائید اسلام است با اسلام مقایسه کنید و نتیجه بگیرید.

1- اگر مخالفت شما با چندهمسری نگرانی از تضییع حقوق زنان باشد باید گفت فلسفه چندهمسری هرگز تضییع حقوق زن و شهوترانی مرد نیست. گاهی اوضاع جامعه اقتضا می کند که مردان دست به ازدواج مجدد بزنند که این امر نه تنها مذموم نیست بلکه گره از کارهای جامعه می گشاید: برخی از دلایل ضرورت مجاز بودن چندهمسری ذیلا ذکر می شود:
پایین بودن تعداد مردان نسبت به زنان در برخی جوامع که به خاطر شرکت و کشته شدن مردان در جنگها، وقوع خطرات کاری و مرگبار در مشاغل سخت و زیان آور مخصوص مردان ( کار در کارخانه های صنعتی و فنی و ..) روی می دهد جامعه را در برابر این دوراهی می گذارد که یا مردان به علت توانایی جسمی و مالی و... با زنان بدون سرپرست ازدواج کنند تا جامعه سروسامان بگیرد یا اینکه فراوانی تعداد زنان بدون همسر به وقوع فساد و فحشا منجر شود. مثلا بعد از جنگ جهانی دوم تعداد زنان بدکاره در کشورهای اروپایی از شمار خارج شد و کلی بدبختی و بیماری برای آن جوامع به ارمغان آورد.
2- نکته بسیار مهم در چند همسری این است که مخالفین اسلام همواره حکم اسلام در این خصوص را با سانسور مطرح کرده اند. حکم خداوند این است که اگر بتوانید با همسرانتان با عدالت رفتار کنید به چند همسری روی بیاورید و گرنه به همان تک همسری کفایت نمایید که برایتان بهتر است. علاوه بر آن قانون جمهوری اسلامی ایران نیز چند همسری را مشروط به رضایت همسر اول کرده است. بنابراین با آن حکم دین و این قانون کشور واقعا تضییع حقی روی نمی دهد.
3- ادیان بزرگی که مطرح می فرمایید ( یهودیت و مسیحیت و ..) بدون هیچ تردیدی از آموزه های حقیقی خداوند فاصله گرفته و تحریف شده اند . وجود اناجیل متناقض چهارگانه حاوی متون خلاف عقل و وجود مطالب مزخرف در کتابهای آسمانی این ادیان ( از قبیل کشتی گرفتن پیامبر با خدا و ...) تحریف شدن این ادیان را اثبات می کنند . بنابراین عقل قبول نمی کند که مسائل دین خودمان را با دین تحریف یافته آنها مقایسه کنیم و نتیجه بگیریم. 
4- با این حال مروری بر تاریخ نشان می دهد که چند همسری دربین ملل دنیا از آسیای شرق دور گرفته تا مصر باستان و ... رایج بوده و اشکالی نداشته است. که با مشاهده آثار بجا مانده از این اقوام از قبیل کتابها و تصاویر و متون تاریخی این امر ثابت می شود و در فیلمهایی که از زندگی گذشتگان ساخته شده است این مساله را در آن ازمنه کاملا عادی و رایج و بی ایراد می دانند. ادیانی که با چند همسری مخالفت کرده اند (یهودیت و مسیحیت) اولا منکر این نیستند که برخی از پیامبران مورد قبول آنها مانند حضرت ابراهیم (ع) و حضرت یعقوب (ع) چند همسر داشته اند ثانیا فساد ناشی از عدم اجرای این احکام الهی را بعینه مشاهده می کنند و مردم جوامع مسیحی و یهودی بجای چند همسری فساد و فحشا را نهادینه و عادی کرده اند.




۶-محبت کنید شان نزول سوره تحریم رو ذکر کنید و بفرمائید اگر مسئله عصمت مورد تائید شماست چرا در قران به آیاتی بر می خوریم که خداوند فرموده ( خطاب به محمد (ص) ) آیا گناهان تو را نبخشیدیم و یا ..ما گناهان تورا بخشیدیم.


1- شان نزولهای مختلفی برای این سوره بیان شده است. اما آنچه مسلم است اینکه پیامبر گاهی گرفتار رفتارهای حسادت آمیز آنان می شد و بخاطر جلب رضایت آنان از حقوق مشروع خود می گذشت.با آنکه این تحریمها امری شخصی بود اما چون پیامبر به عنوان الگوی جامعه معرفی شده است ممکن بود دیگران احساس کنند حکم شرعی است و از آن پیروی کنند لذا خداوند پیامبرش را از آن برحذر داشته و درواقع به مردم می فهماند که اینگونه رفتارهای پیامبر شخصی بوده و نباید برای دیگران ملاک قرار گیرد. ضمنا دراین سوره شـش وصـف بـراى همسران خوب شمرده است که مى تواندالگوئى براى همه مسلمانان به هنگام انتخاب همسر باشد.
2- درخصوص بخش دوم سواال شما مبنی بر عصمت پیامبر (ص) موضوع را می توان به دوبخش تقسیم کرد. آیاتی که به پیامبر می فرماید ما گناه تو را بخشیدیم. و آیات و روایاتی مبنی بر استغفار پیامبران و ائمه اطهار با وجود عصمت آنها . که در ذیل به هر دو بخش می پردازیم.

الف- بررسی گناه پیامبر (ص)- اشکالاتی که در ترجمه ها وجود دارد باعث چنین برداشتی می شود ، وگرنه از ظاهر آیه چنین مفهومی حاصل نمی شود این اشکالات در مورد معنا کردن کلمه ذنب و و کلمه یغفر ...دیگری هم اشکال عقلی در مفهوم جمله . مثلا در آیه دوم سوره فتح می فرماید: . ( ترجمه غلط و مشهور ): ما برای تو فتح آشکاری ترتیب دادیم (فتح مکه) ، تا گناهان گذشته و آینده تورا بیامرزیم ... . آیا عقل می پذیرد ؟ چه ربطی دارد ؟!!! ما به تو فتح دادیم تا گناهان تو را ببخشیم ! خوب بدون فتح هم می شد بخشید ... پس اصل ماجرا چیست ؟ مسئله بعدی معنا کردن ذنب است . اگر گناه معنی کنیم که همان اشکال عقلی به وجود می آید که هیچ ربطی بین علت و معلول دیده نمی شود . (سوای اشکال اعتقادی عصمت)اینجاست که نیازمند مبیّن و توضیح دهنده قرآن هستیم . همین سوال را مامون از امام رضا (ع) می پرسد و ایشان جواب کاملی را می فرمایند :که مشرکین مکه بدترین مشرکان نزد پیامبر اکرم (ص) بودند ، چرا که غیر خدا 360 بت را می پرستیدند و وقتی پیامبر ایشان را به یگانگی و توحید دعوت نمود ، با تعجب پرسیدند آیا یک خدا را به جای اینهمه خدا قبول کنیم ؟! ودر نظرشان این دعوت پیامبر گناه آشکاری می نمود .چه در زمانی که ایشان در مکه بود ، و چه این اواخر که حتی تا قبل از فتح مکه نیز در این باور بودند. اما وقتی خداوند مکه را به فتح پیامبر (ص) درآورد ، حقانیت ادعای او ثابت و آن گناهی که در نظر ایشان بود نسبت به پیامبر(ص) ، خدا آن را از بین برد و از اذهان ایشان پاک کرد (و پوشاند= معنی یغفر) . و به ایشان فهماند که این ادعا در نظر بت پرستان خطاست ، وگرنه در آیین توحیدی دعوت به توحید گناه نیست .( عیون‏أخبارالرضا(ع) ج 1)
ب- بررسی استغفار معصومین- در چند آیه از قرآن کریم از جمله آیه 19 سوره محمد(ص) و 55 غافر خداوند به پیامبر امر می فرماید که از گناهت استغفار کن ( و استغفر لذنبک) که باتوجه به عصمت انبیا این استغفار و طلب بخشش برای یکی از این چند امر است: الف- استغفار یک عبادت است گرچه گناهی درکار نباشد.که این عبادت در مورد معصومین سبب علو درجات می شود. ب- استغفار از ترک اولی ( کارهایی که گناه نبود ولی بهتربود پیامبر آن را انجام ندهد.) ج- برای اینکه استغفار از گناه برای مردم یک سنت و روش شود. د- استغفار همیشه از تقصیر نیست بلکه گاهی از قصور است بنده وقتی عزت و عظمت خداوند و حقارت و ذلت خود را می بیند استغفار و طلب بخشش می نماید. (تفاسیر مجمع البیان طبرسی، کبیر فخررازی و المیزان)
بعضی از مفسرین گفته اند که ذنب همیشه به معنای عصیان و گناه نیست بلکه به معنی دنباله و پیامد و تبعات افعال نیز هست. طبق این معنا ذنب پیامبر همان تبعات دعوت پیامبر به سوی خداست که رسیدن شر و بدی از جانب مخالفین از جمله هتک حرمت، قتل و آزار و اذیت را شامل می شود. و استغفار از آن به این معناست که از خداوند بخواهیم ما را از شر مخالفان حفظ کند.

 
 
۷-اگر شما معتقد هستید که اسلام دین آزادی و آزادگی به حساب می آید چرا جائی برای تغییر مذهب در کامل ترین دین در نظر گرفته نشده است و کسی که از اسلام خارج شود خونش مباح است ؟ مگر نه این است که : لا اکراه فی الدین ؟؟؟؟
لطفا این پارادوکس را توضیح دهید ولی خواهشن توجیه نکنید.



1- خود شما در متن سوالتان جواب خودتان را داده اید. همه چیز در عالم وجود در مسیر کمال گام برمی دارند. وقتی به اعتقاد خود شما دینی کاملترین است چه معنایی دارد انسان کمال آن را رها نموده و به نقص پیشین برگردد. در مقررات بشری نیز عقل این مساله را نمی پسندد. در اماکن نظامی کل دنیا وقتی درجه ای به کسی اعطا می شود اگر فرد درجه پایین تری را بر روی لباس خود نصب کند توبیخ می شود و درصورت اصرار بر این عمل بازداشت و حتی اخراج می شود. وقتی کسی با زحمت فراوان مراتب علمی دانشگاه را طی کرده و مدرک لیسانس یا دکترا بگیرد آیا عقل به او اجازه می دهد مدرکش را دور انداخته و به سیکل و ابتدایی بسنده کند؟ جامعه ای نیز که فرد از امکانات آن برای تحصیل استفاده کرده است این اجازه را به فرد نمی دهد. خداوندی نیز که پس از هزاران سال طی مراحل و مدارج مختلف، اسلام را به عنوان کاملترین دین ابلاغ نمود دیگر اجازه بازگشت به ادیان ناقص و تحریف شده قبلی را نمی دهد.
2- لا اکراه فی الدین تا زمانی است که فرد دین مقدس اسلام را قبول نکرده است. آری هیچکس مجبور نیست دین قبلی خود را رها کرده و به دین کاملتر درآید طبق نظر اسلام تا فرد تحقیقات خود را کامل نکرده و حقیقت برای او ظاهر نشده است اجباری به پذیرش اسلام ندارد ولی وقتی حقیقت امر برای او ثابت شد و به دین اسلام گروید دیگر نمی تواند به دین یا بی دینی سابق خویش برگردد. در تاریخ اسلام هست که گروهی از علمای یهودی مدینه در زمان پیامبر (ص) طی توطئه ای تصمیم گرفتند دسته جمعی تظاهر به اسلام آوردن کنند و پس از مدتی به مردم بگویند که ما در این دین خیری ندیدیم و این دین به دردی نمی خورد و به همان یهودیت برگردند و با این ترفند و با به بازیچه گرفتن دین مبین اسلام، اعتقادات مذهبی مردم و مخصوصا مسلمانان را سست کنند. که با اعلام ممنوعیت ارتداد این توطئه آنان نقش بر آب شد.
3- برخلاف ادیان تحریف شده مانند مسیحیت و یهودیت که از اساسی ترین مساله خود یعنی ماهیت خداوند تا جزئی ترین مسائل ، سرشار از پاردوکس و تضادهای شگفت انگیز هستند ، پارادوکسی درهیچ کجای اسلام وجود ندارد و اندک شبهاتی از قبیل آنچه ذکر کردید با اندکی تفکر و تعقل و تحقیق برطرف می گردد .
 

( خواهشن صحیح نیست بلکه خواهشاً باید نوشته شود که تازه آنهم صحیح نیست چون کلمات فارسی تنوین نمی گیرند. کلمه مناسب «لطفاً» یا «خواهش می کنم» است.)

شاد و سربلند باشید.

نظرات 10 + ارسال نظر
وحید شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 04:26 ب.ظ http://cdonline.info/webmasters

سلام دوست عزیز خرسندم به اطلاع برسانم سیستم کلیکی شرکت ما راه اندازی شد

در همین ابتدای کار 3 وب سایت بزرگ ایرانی همکاری خود را با ما اغاز کردند

1.www.cmesle.com

مرجع دانلود فیلم و بازی

2.www.pclord.ir

مرجع دانلود اهنگ عاشقانه

3.www.dir-link.com
بزرگترین وب دایرکتوری وب سایت ها

شما نیز با پیوستن به جمع ما کسب درامد کنید

در صورت داشتن هر گونه سوال با ای دی زیر تماس بگیرید

info_cdonline

ادرس سیستم کلیکی ما

www.cdonline.info/webmasters

بهزاد یکشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 11:54 ق.ظ http://ejdehayetanha.persianblog.ir

دوست عزیز مسعود جان سلام.
خیلی خیلی ممنونم که اینهمه وقت گذاشتی و مطلب نوشتی.
اول از بابت قضاوت عجولانم در مورد شما عذر خواهی می کنم . پاسخ دیر شما منو به این قضاوت واداشت و من نه بی ادبم و نه بی منطق.
اینکه این مطالب رو با این حجم آوردی نشون میده اهل مطالعه هستی و با یک فرد اهل مطالعه ساده تر میشه گفتگو کرد تا یه آدم متعصب.
من در خصوص مطالب شما چیزائی دارم که ترجیح دادم اینجا برات بذارم چون بین من و شماست و بقیه خواننده های وبلاگم را سردرگم میکنه که موضوع چی بوده.
با اجازه شما برای هر توضیح شما یه کامنت می ذارم.

بهزاد یکشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 12:18 ب.ظ http://ejdehayetanha.persianblog.ir

همونطور که شما فرمودید ( الله ) جمع عربی (ال ) + ( اله ) می باشد که برای معرفه شدن کلمه اله بکار برده شده است.و هم معرب است یعنی عربی شده است .
اما شما یادآوری کردید که قبلا توسط سایر انبیا بکار برده شده است و گمان نمیکنم حرف بجائی باشد.
اگر فقط از زمان موسی (ع‌ ) زبان را در نظر بگیریم زبان عبری است و از آنجا که بزرگترین دین معاصر محمد (ص) یهود بوده است نتیجتن کلمه الله منحصر خود اعراب بوده است .
اما در خصوص کاربرد این لغت همانطور که شما فرمودید نامی بوده است که بر بتها ( من عبارت یک بت را بکار می برم ) اطلاق می شده است. اگر چنین بوده باشد باید در مکه به بتهای زیادی با این نام بر بخوریم ولی شما می بینید که اسامی کمی نظیر عبد الله و عین الله نسبت به سایر اسامی عرب به چشم می خورد و این نشان میدهد که باید نام یک بت تقریبن ناشناس بوده باشد که مورد پرستش جمع قلیلی بوده باشد.
من نمی خواهم با قطع رای بدهم ولی عقل استنتاج می کند که کلمه الله قبل از کاربرد یگانه پرستی نامی شرک آمیز بوده باشد.
من بازهم تکرار میکنم نظر یقین ندارم .

بهزاد یکشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 12:36 ب.ظ

من فکر میکنم درموردحادثه بنی قریظه تعداد نفرات چندان مهم نیست . اگر شما حتی ۱۰۰ نفر رو هم در نظر بیگرید چیزی از سوال ما کم نمیکنه .
چیزی که فکر آدم رو مشغول میکنه در مرحله اول زشتی این کار است و دوم تصمیم غلط.
یک استاد دانشگاه برای فرار از پاسخ به توضیحات ماجرای بنی قریظه ادعا کرده بودید که این دروغ ساخته یهودیان است.
از طرفی من در کتاب جامع و زیبای تاریخ تحلیلی استاد جعفر شهیدی با سکوت ایشان در این مورد مواجه شدم و ایشان گفته اند چنین تصمیمی از محمد (ص) بعید است و این یعنی نداشتن توضیح کافی.
از شما می پرسم اگر شما در جنگ با دشمن اسیر شدید می پسندید که مادر خواهر یا برادر و خواهر کوچکتون اسیر دشمن باشند ؟
بدون تعصب من دوست ندارم با اینکه می دونیم جنگ جنگه .
حالا بماند که عرب جاهلیت با اسیر چطور رفتار می کردند .

حالا برگردیم به یک سوال دیگه ای که در خصوص عصمت از شما پرسیدم :
اگر عبارت معصوم در خصوص شخصیت محمد (ص ) مصداق داشته باشد آیا درست است که ایشان با علم الهی اجازه بدهند سعد بن معاذ چنین تصمیم فضاحت باری بگیرند ؟
اگر محمد (ص ) معصوم بوده باشند آیا چنین تصمیم مهمی را که سرنوشت زندگی کودکان بی گناه را رقم میزند را به عهده فرد غیر معصومی واگذار می کنند ؟ مگر نه این است که علم الهی دارند و برای استفاده مسلمین از علم الهی خود استفاده می کنند ؟
من قصد شرح نوشتن احساسی پیرامون یک ماجرای تاریخی نیستم ولی فکر میکنم نقطه تارکی از تاریخ اسلام در این واقعه به جای موند.

بهزاد یکشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 12:55 ب.ظ

درخصوص کتاب سوزی ایران معاصر اسلام شما نظر استاد ارجمند مطهری رو ذکر کده بودید .
ایزد بزرگ روح این محقق بی نظیر رو به بهترین خانه های ابدی هدایت کند . من ایشون رو خیلی دوست دارم چون بسیار اهل مطالعه بودند و مطالب بسیار ارزنده ای بجای گذاشتند.
اما من نظر استاد رو در این مورد نمی پسندم به این دلیل :
اگر کتاب سوزی ایران دروغ بوده باشد باید ادبیات ناب پارسی در قرون ۲ تا ۴ قمری بجا مانده باشد اما شما ملاحضه می کنید که تا اوایل یا اواسط قرن چهارم در ایران از ادبیات پارسی خبری نیست .
علت این نیست که زبان علمی آن دوره عربی بوده باشد. علت این است که عرب علمی نداشته است. علم در ایران بوده است و اعراب ایرانیان را وادار به گفتار عربی کرده بودند . ایرانیان را وادار کرده بودند تا نامه ها و گفتار های مکتوب را به زبان عربی تحریر کنند تا عرب بفهمد که ایرانی چه می گوید.

گفتنی است که معنی لغوی عجم پارسی زبان نیست و معنی زشت این عبارت
( زبان نفهم ) است چون اعراب گمان می کردند که ایرانیان زبان سرشان نمیشود.

اما در مورد اینکه شما عبارت کتب ضاله ره بکار بردید از شما دلگیر شدم.
اگر کتابی محتوای خاصی داشته باشد که من مفهوم آن را درک نمی کنم می توانم ادعا کنم ضاله است ؟
اگر من به نقاشی و مجسمه سازی به دید روح بخشیدن به اجسام نگاه کنم و بگویم کفر آمیز است آیا دلیلی بر رد زیبائی هنر پیکر تراشی می شود ( جهت یادآوری ذکر میکنم که تا چند دهه پیش پیکر تراشی و نقاشی برای بسیاری از عوام عملی مکروه و مذموم بود چرا که گمان می رفت بشر قصد تصدی امور الهی را دارد ).

در خصوص یک کتاب نظیر آیات شیطانی من از شما می پرسم اگر حرف های نویسنده این کتاب هجو و بی محتواست چرا نمی گذاریم اکثر مردم عاقل به آن گواهی بدهند ؟ و چرا خودمان تصمیم می گیریم که این کتاب مضر است ؟

گفتنی است که پیام این کتاب نه چندان مفید درخصوص همسر خدیجه است که ظاهرن یهودی بوده و ثروت هنگفت وی برای خدیجه به جا می ماند . همان سرمایه ای که صرف پیشرفت اسلام می شود.

بهزاد یکشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 01:54 ب.ظ

اما در خصوص چند همسری ( منظورم داشتن چند همسر زن در یک زمان ) باید خدمت شما عرض کنم که :
در ادیان بزرگ تائید محکمی برای چند همسر گزینی به چشم نمی خورد.
همانطور که در اکثر ادیان بزرگ به زنان سفارش می شود که وفادار شوهرانشان بمانند انتظار می رود که مردان نیز با تک همسری وفاداری خودرا به زنانشان ثابت کنند.

حال فرض شما را در مورد شرایط جنگ در نظر می گیریم که کاملا منطبق بر عقل است و من شرایطی نظیر جنگ و فقر مالی را که سبب ازدواج زنان فقیر با مردان متوسط الحال است را تائید می کنم و حرف شما متین و منطقی است.
اما بعد از جنگ چه ؟
آیا کنیزی مانند ماریه قبطی که هدیه به پیامبر بوده است نیز معاصر جنگ بوده است ؟
آیا زنانی که خودشنان را هبه ( هدیه کردن زن به شخص پیامبر ) کرده بودند نیز همین شرایط جنگ در کار بوده است ؟
استاد ارجمند اگر جنگ را در نظر بگیریم همه دوره زندگی پیامبر در
۲۳ سال نبوت ایشان بعد از ۴۰ سالگی همراه با جنگ نبوده است و این دلیل فرض شما را باطل می کند.
چرا هیچ کدام از خاندان محمد (ص ) که رهبری را موروثی به دست آوردند در زمان صلح این مطلب را نقض نکردند که نشان دهند این شرایط منحصر جنگ بوده است و این درست وقتی است که خزانه های بیت المال مسلمین لبریز از پول بود و کسی به دشواری نمی گذراند .
پس فرض فقر مالی هم ملزم به سختی شرایط موجود است و در غیر این صورت نقض می شود.

بهزاد یکشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 02:47 ب.ظ http://ejdehayetanha.persianblog.ir

در خصوص شان نزول سوره تحریم اقوال گوناگونی است ولی بر اساس قدیمی ترین نسخه های تاریخ و من جمله تاریخ طبری ( تبری ) نزول سروه تحریم مربوط به ماجرای محمد (ص) و ماریه قبطی و حفصه دختر عمر بن خطاب است که گویا محمد (ص) در غیاب حفصه در خانه حفصه با ماریه نزدیک شده و حفصه از ماجرا مطلع شده و به پیامبر اعتراض کرده و محمد (ص) برای جلب رضایت حفصه ماریه را بر خود حرام کرده است و گویا این سوره خطاب به محمد ( ص) است که :
چرا چیزی را که خداوند بر تو حلال کرده است بر خود حرام می کنی و الخ . . . .

ما در آن روزگار نبوده ایم و نمیتوان با نظر حتم چیزی گفت اما با توجه به اینکه سایر اقوال تاریخی نظیر تاریخ طبری را با رعایت اعتدال در اعداد و اعتدال در شماره نفرات و اوصاف پذیرفته ایم و اگر نپذیریم باقی تاریخ بجا مانده از اسلام ( نظیر وصف خصائل حمیده محمد (ص ) و توصیف شرایط جنگ و سایر مسائل . . . ) را نباید پزیریم.فراموش نکنید که رد کردن یک نکته مهمی نظیر این مسئله از گفته های تاریخ طبری یا امثالهم یعنی شک محکم درمورد سایر اقوالی که به آنها استناد می کنیم.

پس با همان رویه قبول می کنیم که این واقعه اتفاق افتاده باشد و در این صورت دو نکته قابل بحث است:
نکته اول در مورد اینکه با پذیرفتن این مطلب عصمت رسول مورد بحث می شود . برگردیم به همان واقعه بنی قریظه که اگر رسول اشتباه کند عصمت پذیرفتنی نیست ( معصوم به هیچ وجه مرتکب اشتباه نمی شود).پس در مورد عصمت تردید به وجود می آید.

نکته دوم اینکه اگر این حادثه را بپذیریم به این مطلب می رسیم که محمد (ص) انسانی است مانند سایر انسانهای بزرگوار که کمتر اشتباه می کنند اما برای آنها امکان اشتباه هست.
این مسئله حتی در خود قرآن هم مورد تائید است :
(( آیا من بشری غیر از شما هستم )) - ( با عرض پوزش آیه و سوره مربوطه را الان به یهد ندارم ولی در آتی خواهم آورد ) - می بینید که از زبان خود محمد (ص) به این نکته اشاره شده است که ایشان مثل بقیه مردم گرسنه می شوند - غذا می خورند - شهوت دارند - تمایل به تلافی کردن دارند ( چنانکه در هنگام دیدن بدن مثله شده حمزه قسم یاد می کنند که چند نفر از کفار را بکشند).

دوست عزیز مسعود جان :
آیا به وجود اتفاقی نظیر قضیه ماریه که به اقوالی زیباترین همسر رسول بوده است بازهم می شود گفت جنگ و فقر عامل همسر گزینی رسول بوده است یا اینکه ایشان هم زیبائی را دوست داشتند و مانند هر مرد سالمی شهوت داشته اند ؟

آیا کنانه زنی که به اسارت گرفته شده بود و محمد (ص) وی را خرید و با وی نزدیک شد هم شامل همان دلیلی می شود که شما آنرا ارائه کردید ؟ اگر کنانه که به قول عایشه ( هر مردی که وی را می دید شیفته اش می شد‌ ) تنها یک اسیر بود بازهم محمد (ص ) اقدام به خرید وی می کرد ؟

بهزاد یکشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 03:13 ب.ظ http://ejdehayetanha.persianblog.ir

اما در خصوص بررسی گناهان رسول :
اولین توضیح عصمت این است که معصوم زشتی گناه را می بیند و گناه نمی کند.

اگر این فرض صحیح باشد عدل الهی به چالش کشیده میشود چرا که کسی که با این شرایط آفریده شود و گناه نکند کار بزرگی نکرده است. مانند کوری که ادعا کند به هیچ نامحرمی نگاه نکرده است یا مرد قدرتمندی که سنگ بزرگی را جابجا کند .
پس این توضیح قدری کودکانه به نظر می رسد.

اما اگر به سوره فتح مراجعه کنید به واژه ( لیغفرلک الله ) و بعد از آن ( ما تقدم من ذنبک و ما تاخر ) آمده است .

معنی عمومی که شما می گوئید نادرست است این است :
به جهت اینکه خداوند بر تو بخشید گناهان گذشته و آینده تو را . ( ل ابتدای یغفر ل توضیح است ).

استاد عزیز مسعود جان:
اگر چنانکه ذنب را دنباله و عاقبت معنی کنیم معنی جمله سخیف می شود ( ذنب در زبان عربی برای دنباله اشیا بیشتر کاربرد دارد و برای جانواران ( دم ) معنی می شود ).

حال اگر ادامه این آیه را بخوانیم آمده است :
و نعمت را برتو تمام کردیم و تو را به راه راست هدایت کردیم .

مسعود عزیز در این آیه بداهت بخشش و تمام کردن نعمت به سهولت به چشم می خورد . ایزد منان به سادگی می گوید که نعمت را بر محمد تمام کرده است و کسری ها و کاستی های وی را به نظر اغماض گذرانده است.

بهزاد یکشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 03:25 ب.ظ http://ejdehayetanha.persianblog.ir

مسعود جان خیلی ممنون که حوصله کردی و مطالب منو خوندی .
من زیاد با این مسائل سر و کله زدم و از تحقیق و مباحثه لذت می برم البته سعی می کنم دلایل تاریخی رو با دلایل عقلانی موازنه کنم که فکر میکنم شیوه مناسبی باشه .

در مورد چیزائی که نوشتم اگه اشتباهی هست لطفن ( یکم آقا مسعود رو اذیت می کنم و نمی نویسم لطفا . . . . . شوخی بود عزیز ) بهم یادآوری کن.

خیلی خوشحالم که شما با دلیل مباحثه می کنی و متعصب نیستی . تعصب دیدگان آدم رو کور می کنه . . . . .

همیشه شاد و سبز باشی.
تا بعد.

یونس شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:39 ق.ظ

دوست نه چندان عزیز
یادت باشه:
ان الله یبقی مع کفر ولا یبقی مع الظلم
چشمها رو باز کن و بسیاری از حقایق رو صرفا با به استناد آن فقیه وآن حدیث و آن آیه رد نکن.
من خودم از بچه های رده بالای اطلاعاتم. اطلاعات دفتر رو عرض می کنم. بهت ژیشنهاد می کنم چشمهات رو بازکن تا به سرنوشت ما دچار نشی. من هم مثل تو عاشق انقلاب و امام و ...... بودم اما حالابه این حقیقت رسیدم که انقلابی که رخ داد واجد هر صفتی هست جز دو صفت: آگاهانه و آزادیخواهانه

هرکسی نمی تواند در کنار ولایت باقی بماند طلحه و زبیر نیز حکومت عدل امام علی ع را به ظلم متهم کردند و در برابر آن ایستادند و نتیجه شد آنچه که در تاریخ خوانده اید. بسیار بزرگتر ها از تو که ادعا می کنی بچه رده بالای اطلاعاتی، بودند که در برابر قدرت الهی این انقلاب ایستادند و سیلی بزرگی از جانب خدا خوردند از رییس جمهور اول بگیر و بیا پایینتر ( تو که بقول خودت بچه ای بیشتر نبودی) ... انقلاب اسلامی ایران آگاهانه ترین و آزادیخواهانه ترین انقلاب جهان بود. آگاهانه از این جهت که مردم با آگاهی کامل به اسلام تمام سختی های انقلاب را تحمل کردند و آزادیخواهانه از این جهت که کشور عزیز ایران را که به پایگاه آمریکا و اسرائیل تبدیل شده بود از چنگال استکبار نجات داد و آزادی حقیقی بر اساس دین به آن اعطا نمود...
تو هم بهتر است این ژیشنهادات!! را به امثال خودت بدهی
احتمالا یکی دیگر از مسائلی که باعث اخراجت شده علاوه بر ساده اندیشیت بی سوادیت هم هست ان الله یبقی مع کفر ... یعنی خدا با کفر باقی می ماند !!!!!!!!! ( درستش اینه: الملک یبقی مع الکفر ... حکومت با کفر باقی می ماند)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد